حرف یه دل عاشق

 من در خیال خود دوست دارم که تو مرا دوست داری با آن که بی نیازی از من. پس تو چگونه دوست نداری که من تو را دوست دارم با این همه احتیاج که به تو دارم
 
 ای مخزن سر کردگار
 
 ای هم تو نهان و آشکار
 
 بگذید برای خویش هر کس یاری
 
 ای درد و جهان مرا تو یار
 
 کی رفته ای زدل که تمنا کنم تو را
 
 کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را
 
 نه چنان بر گرد کویت من ناصبور گردم    که گرآستین فشانی چو غبار دور گردم
 
 همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
 
 چه زیان تو راکه من هم برسم به آرزویی
 

کار من نیست!

تو میگی عهد و وفارو من شکستم٬ کار من نیست

منی که از غم تو به غم نشستم٬ کار من نیست

جرم من صداقتم بود که نداشتی٬ کار من نیست

اومدم دوباره باز برای آشتی٬ کار من نیست

سایه ی دربدری مونده رو دیوار٬ کار من نیست

همه خوابیدن و چشمام مونده بیدار٬ کار من نیست

تو می خواستی ذوق و احساسم بمیره٬ کار من نیست

تو می خواستی رنگ کهنه گی بگیره٬ کار من نیست

سایه ام پشت سرم راه میره اما٬ مال من نیست

تو دلم مونده هنوز سوزش و سرما٬ کار من نیست

بیا من طاقت بی کسی ندارم٬ کار من نیست

نزار تا ابد تو تنهائی ببارم٬ کار من نیست

گوشه ی زندون تنهائی اسیرم٬ کارمن نیست

مث یه درخت خشکیده و پیرم٬ کارمن نیست

میزنه بارو نفرت پشت شیشه٬ کار من نیست

حکم قلبم رو نوشتن تنهائی تا به همیشه٬ کار من نیست

گریه کردم که خدایا چرا هیچ کس٬ یار من نیست

بی گناهم٬ بی گناهم، همینو بس٬ کار من نیست

فال قهوه می گیرم به خیال٬ کار من نیست

می دونم همش دروغ و محال٬ فال من نیست

این جوری نکن قضاوت رو دلم رفتن و نویس

بخدا قسم که این کار٬ کار من نیست