مصاحبه با یک دختر آمریکایی!

با سلام اینو تو یه روزنامه خوندم....
روابط دختر و پسر در سایر کشورها، به ویژه کشورهای غربی چگونه است ؟دیدگاه‌های یک جوان غیرایرانی درباره مسایل میان دو جنس در ایران و کشور متبوع خود موضوع گفتگوی ما با با کلارا، روزنامه‌نگار آمریکایی است. در این گفتگو کلارا پاسخ‌های خود را برای سوالاتی که برای او مطرح کرده بودیم بیان کرده است.


1- لطفا در مورد روابط دخترها و پسرها در آمریکا توضیح بده. آیا هیچ محدودیتی (قانونی، عرفی و یا فرهنگی) در این مورد وجود دارد یا نه؟! ج) از آنجایی که کاملا مطمئن نیستم چه روابطی مد نظرتان بوده، سعی می‌کنم بعضی زمینه‌ها را تحت پوشش قرار دهم: روابط جنسی: به نظر می‌رسد که یک تمایل جنسی عمومی در جامعه در حال پیشرفت است. یا بگذار اینطور بگویم که، شرکت‌های تبلیغاتی و رسانه‌ها از روابط جنسی موجود در بین مردان و زنان استفاده کرده و سودهای کلانی از آن به دست می‌آورند. روابط بین زن و مرد بطور وسیعی بر روابط جنسی متمرکز است اما نکته جالب این است که، علیرغم اینکه سکس و روابط جنسی همه جا هست، هیچکس نمی‌خواهد درباره آن صحبت کند! ممکن است تبلیغی در تلویزیون ببینیم که می‌گوید: «این عطر را بخرید تا برای مردان جذابیت جنسی داشته باشید»، اما با این حال همچنان صحبت کردن از چنین موضوعی در اجتماعات عمومی بی‌ادبی محسوب می‌شود. ما در فرهنگی به سر می‌بریم که ما را به سمت روابط جنسی زنان و مردان می‌راند و باز ما می‌خواهیم تظاهر کنیم که چنین روابطی وجود ندارد. روابط قدرتی: با اینکه از گفتن این نکته متنفرم،‌ اما زنان بیشتر از مردان محدودیت دارند. در طول تاریخ در فرهنگ ما جا افتاده است که زنان ضعیف‌ترند، نمی‌توانند خودشان فکر کنند، برای تکامل به مردان نیازمندند،‌و تنها بدرد به دنیا آوردن فرزند می‌خورند و...! اگرچه امروزه تصویر زن معصومی که بچه بدنیا می‌آورد در حال از بین رفتن است و زنان دارند به جایگاه‌هایی دست پیدا می‌کنند که پیش از این در تسلط مردان بود، با این حال، هنوز هم نزاع قدرت بین دو جنس وجود دارد. «شکستن خطوط قرمز» شاید بهترین توضیح برای روابط زنان و مردان باشد. معنایش این است که زنان می‌توانند سعی کنند و سعی کنند و از نردبان اجتماعی بالا بروند و با مردان به مساوات برسند، اما جایی هست که بالاتر رفتن از آن برای یک زن بسیار مشکل خواهد بود. او می‌تواند هدف و مقصدش را ببیند، ولی به خاطر جنسیتش این امر تقریبا ناممکن است. تقریبا همیشه زنان از دستیابی به موقعیت‌های بالای قدرت به دلیل جنسیتشان و فرضیات همراه – «جنس ضعیف» و غیره - با آن باز می‌مانند. مثلا هرگز یک رییس جمهور زن نداشته‌ایم. مردان، قویتر، شایسته‌تر و رهبر در نظر گرفته می‌شوند. پیشرفت‌های بزرگی به سمت تساوی دو جنس صورت گرفته است، اما متاسفانه هنوز به مقصد نهایی نرسیده‌ایم. 2- دوست پسر و دوست دختر در فرهنگ شما به چه کسی اطلاق می‌شود؟ ج) دوست پسر یا دوست دختر کسی است که به طور خاص با او دیدار می‌کنیم. یعنی وقتی با چنین کسی دوست هستی، نمی‌توانی روابط عاشقانه‌ای با کس دیگری داشته باشی. قضیه دوست دختر یا دوست پسر ممکن است کهنه و از مد افتاده به نظر برسد، چرا که بعضی‌ها ترجیح می‌دهند به جای اینکه با یک نفر باشند، با افراد زیادی قرار بگذارند و همخوابی داشته باشند. اگر سریال تلویزیونی «سکس و شهر» را دیده باشی، شخصیتی در داستان به نام سامانتا وجود دارد که به جای داشتن یک دوست پسر، دوست دارد با خیلی از مردان رابطه داشته باشد و این چیزی است که درجامعه ما رایج شده است. 3- و اما درباره زنان، آیا آنها آزاد هستند یا محدود، به عنوان زن دیده می‌شوند یا انسان، و آیا با مردان برابرند یا خیر؟! ج) پیش‌تر به این سوال پاسخ دادم، ولی یکبار دیگر جمع بندی می‌کنم. زنان به سختی تلاش می‌کنند تا با مردان برابر باشند ولی هنوز کاملا به این تساوی دست نیافته‌اند. ممکن است بعضی وقت‌ها به عنوان یک سوژه جنسی منظور شوند و یک «زن کامل» در جامعه ما کسی است که خوش‌اندام و زیبا باشد. تقریبا همواره در تشریح یک زن کامل، شخصیت او هیچ اهمیتی ندارد. زنان آزادند هر کاری که می‌خواهند بکنند (البته در حیطه قانون) و از همان حقوق مردان برخوردارند. هرچند که این جامعه پدرسالارانه است و اغلب، مردان اعلاتر از زنان دیده میشوند. این چیزی است که زنان تلاش دارند تا تغییرش دهند. 4- آیا داشتن روابط آزاد جنسی خوب است یا خیر؟ ج) بستگی دارد که این سوال از چه کسی پرسیده شود. بعضی افراد معتقدند که داشتن روابط آزاد جنسی با هر کس که دوست دارند خوب است. دیگران معتقدند که این کار اشتباه است. دین برای بسیاری از مردم اهمیت دارد و دین اصلی که مسیحیت است می‌گوید که روابط آزاد جنسی بسیار غلط است و باید تا زمان ازدواج از آن جلوگیری شود. با این حال به نظر می‌رسد که آزادی جنسی بین مردم رایجتر باشد. اگر دختری ازدواج کند و هنوز باکره باشد بسیار به ندرت اتفاق می‌افتد و برای برخی شگفت‌انگیز است و فکر می‌کنند آن دختر مشکلی دارد! پیشرفت‌های بزرگ ضدبارداری به این معنی است که مردم می‌توانند روابط آزاد جنسی بیشتر و بیشتر و در عین حال حداقل خطر بیماری‌های مقاربتی را داشته باشند. 5- آیا روابط آزاد جنسی تاثیرات منفی بر ازدواج و کانون خانواده دارد؟ ج) باز هم بستگی به این دارد که از چه کسی سوال شود. اگر یک مسیحی معتقد پیش از ازدواج مرتکب روابط جنسی شود، فرد بدی انگاشته می‌شود که قوانین ازدواج را زیرپا گذاشته است. دیگران فکر می‌کنند که داشتن روابط جنسی پیش از ازدواج کاملا خوب است و هیچ تاثیری بر آنها ندارد. طلاق هم بسیار بسیار رایج است (از هر 3 ازدواج 1 مورد به طلاق منجر می‌شود) و شمار زیادی از زنان هستندکه مثلا 3 فرزند از 3 مرد متفاوت دارند. 6- لطفا درباره ازدواج در کشور خودتان بگو؛ آیا اصلا ازدواج اهمیت دارد؟! و آیا افراد اشتیاق به ازدواج دارند یا نه؟! ج) ازدواج برای محدوده خاصی از مردم اهمیت دارد، اما همانطور که گفتم از هر 3 ازدواج 1 مورد به طلاق منجر می‌شود. بعضی‌ها برای عشق ازدواج می‌کنند، بعضی برای پول، و برخی هم به این دلیل که نمی‌خواهند در پایان زندگ یتنها باشند. به نظر من ازدواج امری است که به شدت در مورد آن سهل‌انگاری شده است و قبل از ازدواج، افراد باید خیلی بیشتر در مورد آن تامل کنند. بعضی‌ها هم هستند که ازدواج نمی‌کنند اما تا آخر با یک شریک زندگی می‌کنند و از همان فرد بچه‌دار هم می‌شوند. برای مردم معمولی شده است که بدون اینکه واقعا به طور رسمی ازدواج کرده باشند، با هم زندگی زناشویی داشته باشند. امروزه ازدواج معامله بزرگی به حساب می‌آید که هزاران دلار را صرف لباس سفید و جشن عروسی می‌نماید. با این حال هنوز هم عروس‌ها دوست دارند که با لباس به خانه بخت بروند، مطابق با سنت. 7- نرخ طلاق در ایالات متحده چقدر است؟! و دلیل آن چیست؟ ج) نرخ طلاق را پیش از این هم گفتم که 1 در 3 می‌باشد. از آنجایی که دلایل هر کس متفاوت است، نمی‌توانم دلیلی برای آن بیان کنم. گاهی اوقات اشخاص به دلایل غلطی ازدواج می‌کنند و شاید هرگز همدیگر را دوست نداشته‌اند، آدمها تغییر می‌کنند، سبک زندگی متفاوت آدمها را از هم جدا می‌کند... علت‌ها بی‌پایان هستند. 8- در رابطه با دین، و نقش آن در زندگی، تعاملات، زندگی اجتماعی و سایر چیزها... ج) دین، به ویژه مسیحیت، قدرتمند است و بسیاری از مردم از دین برای قضاوت در مورد تصمیم‌هایی که در زندگی می‌گیرند، استفاده می‌کنند. مثلا «چون مسیحی هستم، پیش از ازدواج رابطه جنسی نداشته‌ام»، یا «من حاضر نیستم در تعلیمات مراسم کریسمس مدرسه شرکت کنم چون یهودی هستم.» دین در اینجا امر عظیمی است و غالبا محترم داشته می‌شود. متاسفانه از 11 سپتامبر دین‌هایی همچون اسلام مورد اهانت و تحقیر واقع شده‌اند. این واقعیت بسیار تلخی است، زیرا تعصبات مردم، فرهنگ ما را به دو دسته ذهنیت «آمریکایی» و «آنها» متفرق کرده است. مسلمان‌ها تنها به خاطر عملکرد یک نفر به عنوان آدمهای بد در نظر گرفته می‌شوند. این احمقانه است! همه اینطور فکر نمی‌کنند – من قطعا اینطور فکر نمی‌کنم- اما این چیزی است که بسیار رایج است.

نام عشق را که می بری


نام عشق را که می بری آفتاب احترام می کند

نبض آب تند می زند

موج ها قیام می کنند

نام عشق را که می بری سنگ هم بی قرار می شود

کوه سر به خاک می نهد

آسمان سجود می کند

شب سپید می شود

سرو خود پرست سر به زیر می شود

نام عشق را که می بری

گریه ناگزیر می شود

عاقبت دل به عاشقی صادقانه اعتراف می کند...


قطار عشق!

خوب بعد از اینکه مطلب پایینی رو خوندید(من عاشق شدم) نوبت اینه:

(مکان وقوع حادثه : قطاری در هندوستان) وضعیت : بلا نسبت اتوبوس‌های شرکت واحد خودمان جمعیت متراکم شده، دارد از پنجره‌هایش بیرون می‌ریزد . ... دی ری ری ریم ... یک زوم با سرعت هر چه تمامتر روی یک دختر چشم درشت با مژه‌های سیخکی که از قضا حتماً دختر خیلی خوبی و خانم و پاکی است . ساری قرمز و سرخابی هم به تن دارد . در یک دستش یک عالمه کتاب و جزوه دارد ، دست دیگرش را به گوشه شالش گرفته است . بالاخره فیلم‌بردار رضایت می‌دهد و دست از تیر مژگان دختر برمی‌دارد ؛ یک صحنه باز می‌گیرد . و اینجاست که می‌بینیم دخترخانم بر اثر ازدحام جمعیت برادران و خواهران هل داده می‌شود و بنده خدا کلی در مرارت و رنج واقع شده است . [ فرض کنید قطارش کوپه کوپه نیست] بعد از آنکه به اندازه لازم دلمان برای دختره سوخت ، با یک آهنگ دی ری ری ریم دیگر گل پسری را می‌بینیم که کنار پای دختره روی صندلی جاگیر شده است . [ در اینجا صدای تخمه شکستن اصحاب فیلم هندی بین بلندتر می‌شود!! ] پسره چند مرتبه ابروانش را جمع می‌کند . باز می‌کند . لبخند می‌زند . غمزه می‌آید و به دختر نگاه می‌کند. دختره هم از آنجایی که گفتیم خیلی خانم و پاک است ، سعی می‌کند که خیابان را نگاه کند . اما بعد که می‌بیند از فرط ساکتی گلویش تار عنکبوت بسته و دستش هم از سنگینی کتابها قلم شده ، رو به پسر کرده و می‌گوید : «می‌تونید تا مقصد کتاب‌هام رو نگه دارید ؟!» پسر در دلش می‌گوید : «ای جوونم ... شما بگو گوشه ساری‌ا‌م رو بگیر ، چرا که نه عزیز دل برادر » و کراواتش را جابجا می‌کند و با صدای بلند می‌گوید : «بعلی . خواهش می‌کنم . استدعا دارم . اصلاً تشریف آورده ، قدم رنجه کنید و بر سر صندلی منت گذاشته ، در این مکان جلوس بفرمایید .» [ در اینجا دو نکته قابل ذکر است . اول اینکه ؛ به خیلی با کلاس بودن پسره پی برده و بعد هم اینکه نگارنده به طور کاملا کاملا غیر مستقیمی پسرها را تربیت کرده و اصول جوانمردی را یادآوری‌شان می‌شود. ] دختره هنگام پیاده شدن ، کتاب‌هایش را از پسره پس می‌گیرد و بسیار جالب‌ انگیزناک است که هیچ شماره تلفنی را لای کتابهایش پیدا نمی‌کند ! قصه ما به سر رسید ، قطاره به خونشون رسید . نکاتی چند در پرانتز : البته شاید نگارنده این فیلم را از سیمای تهذیب شده خودمان دیده باشد و گرنه راویان شکرشکن شیرین سخن جور دیگری روایت می‌کنند که : بعد از تقاضای دختر ، پسره کتابها را به بغل می‌گیرد و چند لحظه بعد چشمان دق زده راننده قطار نشان داده می‌شود . در ادامه یک صحنه خارجی را می‌بینیم که : یک دختر هندی برای خودکشی روی ریل دراز کشیده و از آن طرف حرکت اسولموشن عشاق سینه چاک وی که به سمت ریل در حال دویدن هستند . پس راننده قطار پایش را می‌گذارد روی ترمز یا ترمز دستی را می‌کشد و یا شاید می‌گوید زغالها را خاموش کنند یا تیک آف می‌کند و همین امر باعث خارج شدن قطار از ریل می‌شود . دوباره صحنه داخلی قطار ؛ ناگهان دختره را کنار جزوه‌هایش می‌بینیم . حالا یادتان هست جزوه‌ها کجا بود ؟!! و بقیه هم خونی مالی به زحمت از قطار پیاده می‌شوند . در همین گیر و دار پسره می‌گوید : «اووه ... خانم محترم مشکلی پیش آمده ؟! » و موبایلش را محض افه گذاشتن هم که شده در می‌آورد و می‌گوید : «شماره منزل رو بگید . تماس بگیرم و بگم که امشب دیر می‌رید خونه . یعنی چیزه ... می‌خواهید برید بیمارستان . » در سکانس آخر هم صحنه‌ای را مشاهده می‌کنید که پسره و دختره کنار ریل‌های قطار ، به سمت غروب آفتاب و پشت به دوربین در حرکتند و ما می‌فهمیم که به سمت بیمارستان می‌روند!