| |
از بداندیشان نینــدیشم که یار مـن توئی فارغم از دشمنان تا دوستــدار من توئی خاطر از دم سردی باد خزانم ایمن است کز حدیث تازه و رنگین , بـهار من توئی از دل افسرده جز افسرده دل آگاه نیست آن که داند وحشت شبهای تار من توئی اختر بیــدار دانـد حـال شـب ناخفته را با خبر از دیده شب زنده دار مــن توئی با تولای تــــو از دشمن نیندیشد رهـی بنده من شد فلک تا غمگسار مــن توئی
|
سلام داداش امیدو خوبی . ممنون که اومدی پیشمون :) به خدا بی وفا نشدم . بلاگ اسکای باز نمی شد . متن قشنگی بود داداشی . عالی نوشتی / سال نو هم مبارک . البته با تاخیر :) مواظب خودت باش عزیزم
سلام
از اینکه این حقیر روشرمنده کردی وقدم برچشمم گذاشتی ممنونم وبلاگ بسیارعالی داری لذت بردم مرسی